احد عظیم زاده هستم، موفق ترین «بیزینس من» فرش دستباف در دنیا.

احد عظیم زاده هستم، موفق ترین «بیزینس من» فرش دستباف در دنیا.


در این نقل قول تردید نتوان کرد. او چنان با قاطعیت از کار و تجارت خودش دفاع می کند که ناخودآگاه مخاطب را به این واقعیت می رساند که فرش عظیم زاده در عرصه تجارت یک استثناء است.

اگر نخستین سال های زندگی مشقت بار این تاجر فرش را در نظر بگیریم و آن را با موقعیت کنونی اش قیاس کنیم، شگفت زده خواهیم شد. کسی که در هفت سالگی و از همان روز اول مدرسه، مجبور می شود پشت دار قالی بنشیند، اکنون با اتکا به خلاقیت و کار طاقت فرسای خودش، یکی از بزرگ ترین تاجران فرش در دنیا است و به قول خودش هربار که برای خرید به بازار تبریز می رود، این بازار را تکان می دهد.آن هم در هنگامه ای که بحران در تار و پود تولید و تجارت فرش دستباف ایران تنیده شده و آمار رسمی دال بر کاهش 33درصدی صادرات این محصول ملی در ماه اول سال جاری است.
متن گفت وگو با احد عظیم زاده را بخوانید.
آقای عظیم زاده! چند سالی است که بحران فرش دستباف ایران را به گردن مدیریت غیرعلمی در داخل و فرصت طلبی رقبا در خارج می اندازند. واقعا از نظر جنابعالی چرا تولید و صادرات فرش دستباف ایرانی با آن قدمت و اصالت و ابهت به این حال و روز افتاده که قدرت رقابت با تولیدات باسمه ای پاکستان را هم از دست داده است؟
پیش از انقلاب 68درصد بازار های جهانی فرش در اختیار ایران بود. در حال حاضر سهم کشورمان از این بازار 22درصد است.
به نظر من تولید فرش دستباف نه تنها افت نکرده، بلکه به لحاظ کمیت و کیفیت رشد هم داشته است. اما چرا برخی کشور ها با سابقه صدسال تولید فرش دستباف، گوی رقابت را از ایران که سابقه ای 3هزار ساله دارد، ربوده اند؟ این روند چند دلیل دارد که یکی از آن دلایل، فرصت طلبی رقبای خارجی است. از این نکته غافل نباشیم که فرش تولیدی رقبای ما هنوز در بازار های جهانی امتحان پس نداده است. همه می دانند که فرش دستباف ایرانی اعتبار جهانی دارد. در موزه های مشهور دنیا، هر قطعه فرش ایرانی از 5 تا 30میلیون دلار قیمت دارد. بنابراین از برلیان، مرغوب تر و گران تر است. اما آیا بازاریابی های ما که عمدتا از سوی کارشناسان دولتی صورت می گیرد، حرفه ای و جامع است؟ من می گویم نه. چون کارشناسان دولتی، تجربه این کار را ندارند. چیز هایی در دانشگاه خوانده اند که بعضا با واقعیت ها تناسب ندارد. نه اطلاعات کامل در زمینه فرش ایران دارند و نه بازار ها را به خوبی می شناسند. در نتیجه برخی اوقات فقط پیشنهاد های غلط می دهند و به این صنعت ملی آسیب هم می رسانند. بافندگان فرش با خون جگر تولید می کنند اما چون پای عرضه می لنگد نه آنها منتفع می شوند نه صادرکنندگان.
حدود 2میلیون و 400هزار نفر بافنده فرش داریم که یکی یکی دارند میدان را خالی می کنند و احتمالا برای کاریابی یا باید به سوی میادین پارس جنوبی بروند یا در حالت دیگر، به اعتیاد پناه ببرند. آیا این بازی با اقتصاد کشور نیست.
اما دولت مدعی است که از این صنعت حمایت می کند. مراکز مختلفی هم به همین منظور تاسیس شده حتی اخیرا طرح تبلیغات ماهواره ای فرش از طریق کانال های پربیننده خارجی مطرح گردیده و ظاهرا اعتبار کلانی هم به آن اختصاص داده شده است.
دولت چگونه حمایت می کند؟ تلویزیون ملی کشور که باید رسانه اصلی تبلیغات صنعت ملی فرش باشد، چه کار کرده است؟ معاون سابق سازمان توسعه تجارت، دو سال پیش رسما اعلام کرد که این سازمان 50درصد تبلیغات برون مرزی فرش ایران را از طریق شبکه «جام جم» تقبل می کند. شرکت فرش عظیم زاده در سال 1384، بیش از یک میلیارد و دویست میلیون تومان (بله تومان، نه ریال!) به تبلیغ داخلی فرش دستباف اختصاص داد. این کاری بود که خودم برحسب ضرورت برای شناخت این صنعت انجام دادم و انتظار یارانه هم از دولت نداشتم. اما از سوی دیگر، طبق صورتحساب صدا و سیما، در همان سال 780میلیون تومان تبلیغات برون مرزی داشته ام که علی الظاهر نصف آن را باید سازمان توسعه تجارت تقبل می کرد. اما از شما چه پنهان که بعد از هشت ماه دوندگی و گرفتاری های بوروکراسی اداری، قرار شد این سازمان فقط پرداخت 10درصد مبلغ کل صورتحساب «جام جم» را تقبل کند. یعنی 180میلیون تومان! خلاصه از این رقم هم 30میلیون تومان قرار است به صورت علی الحساب پرداخت شود و مابقی به بودجه سال آینده واگذار شده است که البته هنوز هیچ چیز معلوم نیست. آیا این است حمایت های دولتی؟ من تا کی می توانم از جیبم هزینه های هنگفت تبلیغات فرش ایرانی را بپردازم؟ حتی اگر دولت 50درصد هزینه تبلیغات را هم بپردازد باز بودجه تبلیغات داخلی و خارجی شرکت فرش عظیم زاده، بیش از یک میلیارد و 600میلیون تومان در سال 84 بوده است که فکر نمی کنم خود دولت هم این مقدار برای تبلیغ فرش ایرانی هزینه کرده باشد.
آیا این فرصت به شما داده شده که مستقیما درباره مسائل کار خود با مدیران ارشد وزارتخانه ارتباط برقرار کنید. شاید آنها واقعا از این ماجرا خبر ندارند.
خیر. تا به حال حتی یک جلسه رسمی در این خصوص برگزار نشده. الان چهار ماه است که تقاضای ملاقات با وزیر بازرگانی کرده ام اما هنوز موفق به دیدار ایشان نشده ام. من یک بازرگان موفق هستم و باید در وزارتخانه بازرگانی به رویم باز باشد، اما این طور نیست.
برگردیم به این نکته مهم که می گویند رقبا طرح های فرش ایرانی را سرقت کرده اند و با کپی از روی آنها، محصولات خود را به نام ایران صادر می کنند. آیا واقعا چنین است؟
بله، باید از مدت ها پیش، برای فرش ایرانی شناسنامه صادر می شد. ما در شرکت فرش عظیم زاده این کار را کرده ایم و فرش را با شناسنامه اش که حکم پاسپورت را دارد، صادر می کنیم. دکتر میرکاظمی، وزیر محترم بازرگانی از این ایده ما استقبال کرد و آن را ستود. با این وصف، دیگر نمی شود در بازار جهانی تقلب کرد.
در زمینه برگزاری نمایشگاه ها چه نظری دارید. آیا ساختار دولتی نمایشگاه در ایران، مقتضیات جهانی را دارد؟
شرکت سهامی فرش ایران که برگزار کننده اصلی نمایشگاه های تخصصی فرش در کشورمان است با این مقوله بیگانه است. نمایشگاهی که پارسال در تهران برگزار شد واقعا جای تاسف داشت و مایه آبروریزی بود، اگر این شرکت نمی تواند مجری نمایشگاهی خوبی باشد بهتر است از خیر آن بگذرد. متری 20هزار تومان سود می برند که چی؟ این حمایت از صادرکننده نیست. ظلم آشکار به او است. خدمات فاقد کیفیت به صادرکنندگان و مهمانان خارجی هم حکایتی دیگر دارد که مثل روز روشن است. سالن ها گرم است، کولر کار نمی کند، آسفالت و چمن محوطه های نمایشگاه درب و داغان است و… چرا در نمایشگاه های خارج از کشور همه چیز مرتب و منظم است و بهترین خدمات را به مهمانان و بازدیدکنندگان می دهند؟ به هرحال آنها می دانند که با برپا کردن چند غرفه، نمایشگاه برگزار نمی شود.
یک سوال دیگر، باتوجه به تجربه دیدار شما از نمایشگاه های خارجی و تعامل نزدیک با بازارهای جهانی بیشترین استقبال خریداران از کدام نوع فرش دستباف ایرانی صورت می گیرد؟
فرش تبریز. نه اینکه فکر کنید چون خودم تبریزی هستم، این ادعا رادارم. واقعیت همین است. فرش تبریز از نظر طراحی و رنگ آمیزی بسیار متنوع و خلاقانه است. فرش نائینی سال ها است که فقط پنج ، شش رنگ دارد. فرش اصفهان هم قبل از انقلاب، وضعیت بهتری داشت اما حالا افت کرده چون تنوع ندارد. جاهای دیگر هم، همین طور، متاسفانه تنوع تولید از بین رفته است.
گران ترین فرشی که تا به حال به مشتریان خارجی فروخته اید چقدر ارزش داشته؟
درست یادم نیست. من فرش یک میلیون تومانی فروخته ام. 200میلیون تومانی هم فروخته ام...
چندتا فروشگاه در ایران و خارج دارید؟
در تهران 2 فروشگاه بزرگ فرش دارم.
در توکیو هم انبار فرش دارم، در همین فروشگاه (جام جم) مرغوب ترین فرش ها و تابلوهای دستباف ایران را می توانید ببینید.
در بازارهای داخلی اوضاع چگونه است، فرش های نفیس چگونه قیمت گذاری می شوند، آیا معیار حرفه ای وجود دارد؟
در فروشگاه من همه فرش ها کدگذاری شده اند و قیمت های کارشناسی شده و مشخص دارند. طبق خرید، با سود منصفانه قیمت گذاری کرده ایم. تخفیف هم می دهیم، هم به مشتریان خارجی، هم به خریداران داخلی، یک مساله این است که قیمت فرش دستباف در بازار داخلی فقط تابع اراده فروشنده است. خارجی ها بارها به من گفته اند مثلا در فلان بازار، چون دیدند خارجی هستیم، قیمت ها را بالا بردند. درحالی که نباید این طور باشد. دلال ها، کمیسیون می گیرند و قیمت ها را بالا می برند.
شما خودتان این همه فرش های نفیس را از کجا خریداری می کنید؟
از جاهای مختلف. عمدتا از بازار تبریز. هر وقت به بازار تبریز می روم مثل این است که زلزله آمده باشد. سه، چهارمیلیارد تومان فرش می خرم و آن بازار را تکان می دهم.
چند تاجر فرش در ایران این قدر قدرت خرید دارند؟ خودم هم کارخانه دارم که 700کارگر و بافنده در آنجا کار می کنند. سال گذشته می خواستم با این صنعت خداحافظی کنم اما بعد به این نتیجه رسیدم که فقط «پول» کافی نیست. انسان آن است که مثل درخت سایه داشته باشد.
از خودتان بگویید و اینکه چه شد که تاجر فرش شدید آن هم به قول خودتان، موفق ترین تاجر فرش در دنیا.
زادگاه من روستای اسفنجان است در 20کیلومتری تبریز. هفت ساله بودم که پدرم را از دست دادم و همین مصیبت باعث شد که از پشت میز کلاس اول، یکراست بروم پشت دار قالی. هفت سال فرش بافتم. با فقر و رنج زیاد زندگی کردم و خرج و مخارج خانواده ام را تامین کردم. شب ها درس می خواندم و روزها کار می کردم. از چهارده سالگی به بعد، شدم فروشنده سیار فرش. از فروش هر فرش دستباف یک تومان دستم می آمد تا بعدها که انقلاب شد و رفتم سربازی. از خدمت نظام که برگشتم، چند سفر خارجه رفتم و توانستم مشتریانی قابل اطمینان دست وپا کنم و این آغاز فعالیت تجاری من بود. تا بعد که یک کارخانه در اسفنجان و یکی هم در تبریز راه اندازی کردم.
سرمایه را از کجا آوردید؟
خودم 20هزار تومان سرمایه داشتم. 20هزار تومان هم از یکی از بستگانم قرض کردم، 60هزار تومان هم وام بانکی گرفتم. خلاصه، ریسک کردم. من آدمی ریسک باز هستم، ریسک تجارت می کنم. به پیشنهاد یک مشتری خارجی برای اولین بار در ایران شروع کردم به تولید فرش گرد دستباف تا اینکه پایم به کشورهای اروپایی باز شد و شدم تاجر فرش. اگر آمار دقیق صادرات را اعلام کنند و پیمان فروش ها و دلال ها، خودشان را به عنوان صادرکننده، جا نزنند، آن وقت معلوم می شود که صادرکننده نمونه کشوری در زمینه فرش دستباف چه کسی است.
در سال 84 حدود 400میلیون دلار فرش به خارج صادر شده، سهم شرکت فرش عظیم زاده از این میزان صادرات چه قدر بوده است؟
5میلیون و 840هزاردلار.آمار صادرات صادرکننده نمونه کشوری در سال 1384، بیش از 8میلیون دلار بوده که یک رقم غیرواقعی است چون همین صادرکننده در سال 82، 2میلیون دلار فرش صادر کرده بود. آیا جای تعجب ندارد که با وجود بحران صادرات فرش در سال 84، یک صادرکننده 8میلیون دلار صادرات داشته است. این رشد 400درصدی چگونه بررسی شده؟ آیا جز این بوده که از طریق پیمان فروشی، به این رقم نائل شده اند؟
ضمن اینکه من ارزیابی های گمرک را دقیق نمی دانم بنابراین این آماری که اعلام می شود جای سوال دارد و صادرات واقعی را نشان نمی دهد.

احد عظیم زاده - ساختمان

مجری طرح خبر داد:
دستاوردهای پیشرفته‌ترین پروژه ساختمانی کشور در کیش معرفی می‌شود
رودنا: مجری پروژه قو الماس خاورمیانه اعلام کرد: مهمترین ویژگی‌ها دستاوردهای این پروژه به عنوان پیشرفته‌ترین پروژه ساختمانی و گردشگری کشور در نمایشگاه دائمی صنعت ساختمان منطقه آزاد کیش معرفی می‌شود.
به گزارش«رودنا»، احد عظیم زاده با بیان اینکه این مجموعه ظرف یک سال آینده به بهره‌برداری کامل می‌رسد، افزود: با توجه به حضور گسترده بازدیدکنندگان و فعالان صنعت ساختمان مناطق مختلف کشور و همچنین کشورهای منطقه و حوزه خلیج فارس، این نمایشگاه فرصت مناسبی خواهد بود تا بتوانیم توانمندی‌های این صنعت کشور را به دیگر کشورها معرفی کنیم.
وی ارائه توانمندی های صنعت ساختمان کشور و معرفی آن به دنیا را یکی از راهکارهای پیشرفت این صنعت در کشور یاد کرد و افزود: در همین راستا تلاش خواهیم کرد تا با حضور فعال در نمایشگاه دائمی صنعت ساختمان کیش توانایی‌های مهندسان کشور را به کشورهای منطقه معرفی کنیم.
وی گفت: این طرح ملی شامل برج‌های دوقلوی 25 طبقه با 300 واحد آپارتمان مسکونی فوق مدرن و همچنین یک هتل 35 طبقه بوده که در طراحی و ساخت آن از تکنولوژی‌های روز دنیا استفاده و معرفی کامل آن در نمایشگاه دائمی ساختمان کیش می‌تواند به منزله آغاز یک رقابت بزرگ با کشورهای منطقه در زمینه صنعت ساختمان باشد.
وی با بیان اینکه پروژه قو الماس خاورمیانه در زمینی به مساحت 43 هزار و 263 متر مربع و با زیر بنای مفید 173 هزار متر مربع در حال احداث است، گفت: مجتمع تجاری این پروژه نیز در سه طبقه با ورودی مجزا از بخش مسکونی در حال احداث بوده و همچنین در کنار این مجموعه‌ها، مجتمع ورزشی و پاساژ برندها نیز در نظر گرفته شده است.
وی خاطر نشان کرد: بخش دیگری از این پروژه بزرگ به هتل 5 ستاره دولوکس بین المللی اختصاص دارد که در 35 طبقه شامل 337 اتاق فوق العاده لوکس با تجهیزات کامل رفاهی و 14 واحد رویال سوئیت استثنائی بوده که برای اولین بار در کشور احداث می‌شود.
عظیم‌زاده خاطرنشان کرد: بخش‌های مسکونی، تجاری و ورزشی این پروژه تاکنون 85 درصد پیشرفت فیزیکی داشته و پیش‌بینی می‌شود در تابستان سال آینده به بهره‌برداری کامل برسد و هتل پنج ستاره دولوکس آن نیز تا کنون 55 درصد پیشرفت فیزیکی داشته است.
مجری پروه قو الماس خاورمیانه اعلام کرد: با توجه به اینکه بخش هتل این پروژه در سطح خاورمیانه منحصر به فرد به شمار می‌رود، عملیات اجرایی آن با حساسیت بیشتری دنبال می‌شود و در تلاش هستیم تا این مجموعه را به عنوان الگوی مدرن صنعت ساختمان در منطقه مطرح کنیم.
وی با بیان اینکه اجرای پروژه‌ای با این ویژگی‌ها در سطح کشور سابقه نداشته است، افزود: در حال حاضر 700 نفر در این پروژه مشغول به کار هستند که 550 نفر در شیفت روز و 150 نفر در شیفت شب کار می کنند و با بهره برداری کامل از این پروژه نیز بیش از هزار نفر به صورت مستقیم در بخش های مختلف این مجموعه شامل هتل، مجموعه ورزشی، اسکله، پارکینگ طبقاتی، مسکونی وتجاری مشغول به کار خواهند شد.
وی با اشاره به قرارداد 350 میلیارد ریالی با شرکت" اس اس اف فرانسه" برای اجرای نورپردازی منحصر به فرد این پروژه گفت: برای نمای خارجی این مجموعه از نورپردازی سه بعدی استفاده شده که نظیر آن تاکنون تنها در لاس وگاس آمریکا و هتل آتلانتیس دبی به اجرا درآمده است.
عظیم‌زاده با اشاره به اجرای چهار عدد آکواریوم 120 متر مکعبی در برج‌ها و مرکز تجاری این مجموعه، تصریح کرد: در قسمت‌های مختلف این پروژه 31 دستگاه آسانسور نصب خواهد شد که در کابین 4 دستگاه از آنها طلای 18عیار به کار گرفته خواهد شد.
وی با بیان اینکه طراحی این مجموعه توسط یک مهندس نخبه 34ساله ایرانی صورت گرفته است، گفت: اجرای این پروژه مورد توجه بسیاری از دانشگاه‌ها و مراکز علمی داخلی و خارجی قرار گرفته و به عنوان یک الگوی مدرن در صنعت ساختمان کشور محسوب می‌شود.
وی گفت: برای اجرای این پروژه ملی به رغم تمام وعده‌هایی که از سوی مسوولان داده شده بود حتی یک ریال از منابع دولتی استفاده نشده و با استفاده از منبع گران بانک‌های خصوصی توانستیم آن را اجرا کنیم.
وی ادامه داد: با اتمام این پروژه بلافاصله مجموعه دیگری را در شهر تبریز کلنگ‌زنی خواهیم کرد که شامل یک هتل 90طبقه و پنج برج مسکونی 35 طبقه با استانداردهای روز دنیا است.
عظیم‌زاده یکی از چالش‌های صنعت ساختمان کشور را عدم روزآمدی و نوآوری عنوان کرد و افزود: متاسفانه پس از آغاز به کار این پروژه شاهد آن هستیم که سایر مجموعه‌ها در کشور به سرعت اقدام به کپی‌برداری از الگوی این طرح کرده‌اند.

احد عظیم‌زاده - فرش 1

نام: احد عظیم‌زاده
موقعیت: بزرگ‌ترین تولیدکننده و صادرکننده فرش دستباف کشور
متولد: 1336، روستای اسفنجان ـ اسکو

من احد عظیم‌زاده هستم. در 10 آذر 1336 در ده اسفنجان در شهرستان اسکو

متولد شدم. هفت ساله بودم که پدرم را از دست دادم و یتیم شدم. امکانات
مالی‌مان اجازه نمی‌داد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به کلاس اول
مجبور شدم پشت دار قالی بنشینم و قالیبافی کنم. تا 13 سالگی روزها قالی
می‌بافتم و شب‌ها درس می‌خواندم. چاره‌ای نبود، وسع مالی ما جز این اجازه
نمی‌داد. خاک خوردم و زحمت بسیار کشیدم. در سال 2بار بیشتر نمی‌توانستیم
برنج بخوریم. یک بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبه‌سوری. آرزو
داشتم یا خلبان شوم یا پولدار و برای رسیدن به این آرزوها بسیار زحمت
کشیدم. کارم را با به دوش کشیدن پشتی و قالی‌های کوچک و بردن آن از
اسفنجان یا اسکو برای فروش آغاز کردم. در آغاز کار از هرکدام از آنها یک
یا دو تومان (نه هزار یا 2هزار تومان) سود می‌کردم. پنج سال اینچنین سخت
کار کردم. بسیار دشوار بود. اما پشتکار و اعتقاد به هدف با توکل به خدا
تحمل سختی‌ها را آسان می‌کرد. در 18 سالگی توانستم 20 هزار تومان
پس‌انداز کنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا این‌که مجبور به ترک
تحصیل شدم.

غصه یتیمی چون باری سنگین به دوشم بود. (بغض می‌کند) یتیم هیچ‌کس را

ندارد. کارمند، کارگر، بانکی، کاسب و هرکس دیگری شب که به خانه‌اش می‌رود
دستی به سر و روی بچه‌اش می‌کشد. اما یتیم این محبت بزرگ را ندارد.
شب‌ها، شب‌های جمعه پاهایش را در بغل می‌گیرد و به انتظار می‌نشیند. در
انتظار آن کس که دستی به سرش بکشد...

در این فکر بودم که سرمایه‌ام را افزایش بدهم تا بتوانم کاری بکنم.

می‌خواستم یک کارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از
او 20 هزار تومان قرض کردم و 60 هزار تومان هم از بانک وام گرفتم.
سرمایه‌ام شد 100 هزار تومان یعنی به اندازه یک تراول صد تومانی امروزی.
وقتی این پول دستم آمد تازه به فکر افتادم که چه بکنم. چه ایده جدیدی
داشته باشم؟ ماه‌ها فکر کردم. آن روزها چون انقلاب پیروز شده بود تا 2
سال به هیچ ایرانی پاسپورت نمی‌دادند. در این مدت فکر کردم و فکر کردم تا
به این نتیجه رسیدم که با صادرات کارم را شروع کنم. اما هیچ اطلاعاتی
نداشتم. شنیده بودم آلمان مرکز تجارت فرش است. ویزا گرفتم و به هامبورگ
رفتم و در یک مسافرخانه یا پانسیون مستقر شدم. به سالن‌ها و انبارهای فرش
آنجا سرزدم و با سلیقه‌ها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان برای
خرید فرش به سوئیس می‌روند. ویزای 15 روزه سوئیس گرفتم و به ژنو رفتم.
زبان هم نمی‌دانستم. در یک هتل با تاجری آشنا شدم و او ایده اصلی را به
من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمی‌شد و
کیفیت تولید فرش و رنگ‌بندی‌ها هم مناسب نبود. چای و قهوه‌ام را خوردم و
همان روز به ایران برگشتم. به ده خودمان آمدم و ساختمانی اجاره کردم.
دستگاه خریدم، با 10 درصد نقد و بقیه اقساط. ابریشم هم قسطی خریدم. انسان
باید ریسک‌پذیر باشد و من هم ریسک کردم. با دست خالی و از هیچ. شروع به
بافتن فرش گرد کردم و چند نمونه که بیرون آمد سر و کله تاجران آلمانی
پیدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور می‌کنید یا نه؟ در اولین معامله
6.5 میلیون تومان نقد پرداختند و شش میلیون تومان هم چک دادند! آن شب از
شدت هیجان نخوابیدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمایه 100 هزار
تومانی من که 80 هزار تومانش قرض بود در کارخانه اجاره‌ای اینچنین سودی
نصیب من کرده بود، در اولین قدم... کسب و کارم رونق گرفت و صادراتم را به
آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک و دیگر کشورها آغاز کردم. بسیار
سفر کردم و ایده‌های جدید دادم. از موزه‌های فرش کشورها بازدید می‌کردم و
از طرح‌ها اقتباس یا از آنها عکس می‌گرفتم و با الهام از آنها و تلفیق
طرح‌ها، ایده‌های نو بیرون می‌دادم. در این مدت سلیقه مشتریان را شناختم.
اصول کار خودم را پیدا کردم. من شریک ندارم. هیچ‌گاه نداشته‌ام و نخواهم
داشت. اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش شریک می‌گذاشت. اصل دیگر من
احترام به مشتری است، هر که می‌خواهد باشد. پیش مشتری مثل سربازی که جلوی
تیمسار خبردار می‌ایستد، با احترام می‌ایستم. اتکای خودم اول به خدا و
دوم به ایده و تفکر و پشتکار و ریسک‌پذیری خودم است. بسیار ریسک می‌کنم،
بسیار. کمی بعد در بازدید از هتل‌های معروف جهان تصمیم گرفتم وارد کار
ساخت بزرگ‌ترین پروژه هتل کشور شوم. تاکنون 180 میلیارد تومان در این
پروژه سرمایه‌گذاری کرده‌ام. تمام مصالح این پروژه خارجی و بهترین است.
سنگ برزیل، شیشه بلژیک، دستگیره در انگلیس و تاسیسات آلمانی است. کابین
چهار آسانسور نیز از طلای 18 عیار است. این هتل 340 واحد مسکونی در 25
طبقه، هفت طبقه سالن ورزشی، 34 طبقه هتل، 7 رستوران روی دریاچه، 10 هزار
متر شهر آبی، 70 هزار متر زمین آمفی‌تئاتر، 90 هزار متر زمین گلف و 2
باند هلیکوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازی این پروژه با فرانسوی‌ها 9
میلیون دلار (9 میلیارد تومان)‌ است. این پروژه آبروی کشور است و من با
افتخار روی آن سرمایه‌گذاری کرده‌ام. من ایران را دوست دارم. بروید
بگردید حتی یک دلار و ریال در خارج کشور ندارم و سرمایه‌گذاری یا ذخیره
نکرده‌ام....

می‌پرسید چه احساسی نسبت به پول دارم؟ پول دیگر مرا ارضا نمی‌کند. هدف من

کارآفرینی است. تنها در پروژه آن هتل 600 نفر به طور مستقیم کار می‌کنند.
من 2 بار برنده تندیس الماس بزرگ‌ترین بیزینس‌من جهان شدم و بزرگ‌ترین
صادرکننده فرش کشور هستم. اما می‌دانید بزرگ‌ترین افتخار من چیست؟
یتیم‌نوازی. افتخار می‌کنم 2 سال خیر نمونه کشور شدم. افتخار می‌کنم جزو
100 کارآفرین برتر کشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی کنم. دوست دارم سفره
مرتضی علی باز کنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هم‌اکنون 1070
بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال 100
بچه به آنها اضافه کنم. وصیت کرده‌ام وقتی مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر
سال 100 بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیم‌ها را از محل ارثم
بپردازند. بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لیاقت داشتند، راه من را
ادامه می‌دهند. سفره که می‌اندازیم برای یتیم‌ها و می‌آیند و غذا
می‌خورند، کیف می‌کنم. گریه می‌کنم و حال می‌کنم. این گونه ارضا می‌شوم.
در یک مراسمی بچه‌ها دورم جمع شده بودند و هر کس چیزی می‌خواست. در این
میان دختربچه‌ای به من نزدیک شد و به جای آن که چیزی بخواهد، فقط خواست
دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بیایند دفترم. آن
دختر الان دخترخوانده من است. روی پایم نشست و بابایی صدایم کرد. من به
هر دخترم 50 میلیون تومان جهاز دادم و مقرر کردم به این یکی 100 میلیون
تومان جهاز بدهند. این دست خداست که مهر این دختر را به دل من انداخت.
یتیمی سخت است. بهترین ساعات عمر من زمانی است که در خدمت یتیمان هستم.
پول را برای چه می‌خواهیم؟ خدا به ما داده و ما هم باید به بقیه بدهیم.
ما وسیله هستیم. باید بخشید و بی‌منت و زیاد بخشید. این توصیه من به
همکارانم است. من از زیر صفر شروع کردم. توصیه من به جوانان این است که
منطقی فکر کنند. این گونه نبوده که شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاک خوردم
و رنج کشیدم و آثار این رنج هنوز در من هست. امیدشان به خدا و فکر و
بازوی خودشان باشد. درستکار باشند و تلاش و تلاش و تلاش کنند. این فرمول
من است...

علی فرزامی

علی فرزامی

مدیرکل شعبه‌های هایدا

37 ساله
متولد: اردبیل
اگر به 10سال قبل برگردیم, به یاد می‌آوریم که هیچ خبری از این همه رستوران‌های رنگارنگ نبود, حتی در پایتخت بزرگ‌و‌گاهی دوست‌داشتنی چند ساندویچ فروشی خیلی معمولی با تنوع غذایی محدود به چشم می‌خورد
حتی در خیابان‌های اصلی شهر که این‌روزها به دلیل تعدد رستوران‌ها در شب‌های تعطیل به پارکینگی مبدل می‌شوند هم اثری از رستوران‌های زرد, نارنجی و بنفش با تابلوهای نقاشی رنگارنگ نبود.
قصه از اینجا شروع می‌شود که 10سال پیش که هنوز خبری از این تعداد رستوران جورواجور نبود, یک جوان بیست و چند ساله به تنهایی و بدون کمک خانواده همراه با یک شریک شعبه اول ساندویچ هایدا را افتتاح کرد. حالا بعد از گذشت چند سال تعداد شعبه‌ها و تنوع غذاهای آن افزایش پیدا کرده است. علی فرزامی 37 ساله و اهل اردبیل مدیرکل شعبه‌های هایدا است. طرح‌ها وبرنامه‌های زیادی برای آینده دارد که بیشتر در راستای اشتغال آفرینی و توسعه کارش است. او به مدرن‌تر و بهداشتی‌تر شدن می‌اندیشد و به امید روزی است که بتواند غذایی با کیفیت و طمعی بهتر از امروز به مشتریان خود ارایه کند. علی فرزامی در راستای شغل خود مدرک کارشناسی را در رشته صنایع غذایی از دانشگاه راچ‌ویل آمریکا گرفته است. باوجود مشغله زیاد او مدت زیادی را برای گفت‌وگو منتظر ماندیم, به‌دلیل اینکه پیشرفت و رشد کارش می‌تواند الگوی خوبی برای دیگران باشد.
آخرین بار کی غذای هایدا را خوردید؟
دو روز پیش ناهار.
چی خوردید؟‌
ژامبون مرغ تنوری هایدا.
کالباس بازید؟
تقریباً.
کالباس از کجا آمده؟‌
در ایران کالباس را به نام ارمنی‌ها می‌شناسند. اما اینطور نیست. بیشتر از این نمی‌دانم.
شنیده‌ایم هایدا کلاس‌هایی برای طرز برخورد با مشتری و آداب‌معاشرت برگزار می‌کند.
بله.
چه کسی معلم است؟‌
مهندس کنترل کیفیت داریم که این کارها برعهده اوست.
چند سال پیش کلنگ هایدا را زدید؟‌
10 سال.
با چند شعبه؟‌
با یک شعبه در خیابان شریعتی مقابل یخچال
آن موقع خیابان شریعتی به اندازه الان رستوران نداشت؟‌
بله. 10 سال پیش خیلی تعداد رستوران کم بود, اما الان هم همان اندازه مشتری داریم.
قبل از افتتاح هایدا مشغول به چه کاری بودید؟‌
شغل پدری ما تره‌بار است.
سرمایه اولیه را از کجا آوردید؟‌
هیچ سرمایه‌ای از پدرم نگرفتم. بارفروشی و تره‌بار, را به همراه برادرانم شروع کردیم. شغل اصلی پدرم کشاورزی است از 40 سال پیش 6 ماه اول سال را در اردبیل کشاورزی می‌کرد و 6 ماه دوم سال را در تهران در کار تره‌بار بود. هنوز هم ما آن کار را ادامه می‌دهیم.
جالب است که بدانم چه شد که به فکر ارایه این نوع ساندویچ افتادید؟‌
وقتی سرباز بودم به خیابان لویزان که می‌رفتم آنجا دو ساندویچ‌فروشی کاری شبیه هایدا ارایه می‌دادند. چون ژامبون خیلی دوست دارم همیشه از غذای آنجا می‌خورم. آنجا فکر هایدا به ذهنم رسید.
ظاهراً‌ژامبون خیلی دوست دارید؟‌
من عاشق ژامبون هستم. هر روز صبح, ظهر, شب.
اضافه وزن پیدا نکردید؟‌
چرا, دکتر گفت یا باید ژامبون نخوری یا ورزش کنی.
کدام را انتخاب کردید؟‌
ترجیح می‌دهم ورزش کنم.
این علاقه شما به نفع هایدا است؟‌
بله, بهترین آزمایش برای کیفیت غذا, خوردن آن است, اگر احساس رضایت داشته باشم احتمالاً‌مشتریان هم از غذا راضی هستند.
ولی شاید شما به نوع غذای خودتان عادت کردید؟‌
نه, فکر نمی‌کنم برای عادت باشد. سیگار که نیست.
شما تضمین صددرصد می‌کنید که غذای شما بهداشتی است؟‌
بله, صددرصد.
یعنی هیچ مورد تخلفی ندیدید یا کسی ناراضی نبوده است؟
تا به حال خیر, اما خب احتمال دارد سس را به‌صورت روزانه تهیه ‌کنیم. بنابر این هیچ‌وقت مسموم نمی‌شود. کاهو هم همیشه با مواد ضدعفونی شسته می‌شود. به هر حال ممکن است ایرادهایی هم وجود داشته باشد. سعی می‌کنیم از نظر بهداشتی بهترین باشیم.
چه اقداماتی از نظر بهداشتی انجام می‌دهید؟‌
مهندس بهداشت داریم که هفته‌ای سه بار شعبه‌های مختلف را کنترل می‌کند.
از بازدهی کارتان راضی هستید؟‌
صددرصد. بیشتر از آن خدا را شکر می‌کنم که این تعداد مشتری خوب دارم. همه آنها آدم‌های خوبی هستند.
از 10 سال پیش کار هایدا شروع شد, این روند چگونه ادامه پیدا کرد؟‌
کار رفته‌رفته گسترش پیدا کرد. اما سال اول ضرر دادیم.
خیلی زیاد ضرر دادید؟‌
10 سال پیش 18 میلیون تومان, پول کمی نبود.
با چقدر سرمایه شروع کردید؟‌
اولین شعبه با وسایل حدود 50 میلیون شد که با یکی از دوستانم شریک شدم.
چرا ضرر دادید؟‌
می‌خواستیم بازار را بگیریم, یعنی مشتری جمع کنیم, البته ضرر ما به این ‌صورت بود که جنس با کیفیت را با قیمت ارزان‌تر می‌فروختیم.
اولین ساندویچ قیمتش چقدر بود؟‌
160 تومان, درصورتی‌که یک ساندویچ معمولی 200 تومان بود. هر ساندویچ حدوداً 180 تومان برای ما تمام می‌شد که آنرا ارزان‌تر می‌فروختیم.
بعد چه شد؟
با درآمد تره‌بار جبران کردیم. البته تعدادی هم شریک گرفتیم. اما چون فروش زیادی داشتیم کم‌کم به سوددهی رسید و سال دوم یک شعبه دیگر در ولیعصر باز کردیم و قیمت هر ساندویچ 180 تومان شد.
گران‌فروش نبودید؟‌
با گرانی موافق نیستم. با تعدادی مشتری, فروش زیاد و سودآوری به دست می‌آید.
در حال حاضر در تهران هایدا چند شعبه دارد؟‌
11 شعبه ساندویچ سرد داریم و 3 شعبه گرم.
ژامبون‌ها را از کجا تهیه می‌کنید, کیفیت آن‌را کنترل می‌کنید؟
بله, طبق دستوری که به کارخانه‌های تولید‌کننده می‌دهیم, زیر نظر ما تهیه می‌کنند اما در‌آینده تصمیم داریم که یک کارخانه تولید ژامبون راه‌اندازی کنیم.
چرا تعداد شعبه‌های گرم کمتر است؟
به دلیل اینکه فضای بیشتری می‌خواهد و ملک هم خیلی گران است و تا سال گذشته برای خرید شعبه‌ها از هیچ‌گونه تسهیلاتی استفاده نکردیم.
امسال وام گرفته‌اید؟‌
خیلی کم
چه روشی داشتید که از رقیبانتان پیشی گرفتید؟ همزمان با شما چند شعبه دیگر هم بود اما هیچ‌کدام از آنها به اندازه شما پیشرفت نکرده‌اند؟‌
این را از صمیم قلب می‌گویم هیچ‌وقت به دنبال سود زیاد نبودم به صورتی‌که مشتری ضرر ببیند تا ما سود کنیم. از بهترین کارخانه‌ها اجناس را تهیه کنم. مشتری‌ها بهتر از من می‌دانند که کیفیت غذا چطور است. بعضی از آنها هر روز از غذای هایدا می‌خورند. بعضی از آنها کوچکترین تغییر را می‌فهمند به ما زنگ می‌زنند می‌گویند امروز مزه سس شما تغییر کرده است.
مشتری‌هایی داریم که واقعاً ما را دوست دارند. آنها نعمت هستند و من هم آنها را دوست دارم. بعضی از آنها همیشه نسبت به غذاها و کار توجه دارند و کوچکترین مساله را متذکر می‌شوند. گاهی فکر می‌کنم آنها به اندازه من هایدا را دوست دارند.
این موضوع برای شما خیلی لذت بخش است. معتقد هستید که چون مردم از کار و قیمت غذاهای شما راضی هستند, پیشرفت کرده‌اید؟‌
کاملاً, واقعاً درآمد بابرکتی داریم.
در حال حاضر کیفیت ساندویچ شما با 10 سال پیش که شروع کارتان بود تغییر نکرده است؟‌
تفاوت چندانی نداشته است. وزن ژامبون‌ها مقدار کمی افزایش پیدا کرده است.
چرا سس را به‌صورت بسته بندی نمی‌دهند. که هر کسی تمایل دارد از سس استفاده کند یا اینکه هر دو مدل یعنی با سس, بدون سس را آماده داشته باشید. این انتقادی است که بعضی از مشتریان دارند؟‌
فکر بدی نیست. سسی که ما برای ساندویچ‌ها استفاده می‌کنیم فرمول مخصوصی دارد. البته ساندویچ بدون سس هم در شعبه‌ها موجود است.
سس ساندویچ هایدا چه ویژگی دارد؟‌
با ژامبون خوشمزه تر است. طرز تهیه آن‌را یک دکتر ایرانی که قبلاً در مکدونالد کار می‌کرده به ما داده است.
از سس رژیمی استفاده نمی‌کنید؟‌
خیر, سس معمولی است. خیلی از کارخانه‌های تولیدکننده سس به ما پیشنهاد سس رژیمی می‌دهند. درصورت حمایت دولت قصد دارم کارخانه سس و نان و ژامبون هم دایر کنم.
نان ساندویچ هایدا مخصوص است؟‌
از نان فرانسوی استفاده می‌کنم. حجم آن کمی بیشتر است و مخصوص ما درست می‌‌کنند.
در شهرستان‌ها چند شعبه دارید؟‌
در کل ایران 37 شعبه داریم.
در دوبی هم شعبه دارید؟‌
نه, فقط از روی اسم ما تقلید کرده‌اند.
در خارج از کشور هم شعبه افتتاح می‌کنید؟‌
احتمالاً تا چند وقت دیگر در اروپا یک شعبه افتتاح می‌کنیم.
چرا آنجا را انتخاب کردید؟‌
دختر یکی از دوستانم آنجا زندگی می‌کند و می‌گوید که اروپا ایرانی زیاد دارد و قیمت ساندویچ هم خیلی گران است. با فروش ارزان می‌توانیم بازار خوبی داشته باشیم. البته موادغذای را از ایران می‌بریم.
در روز چقدر درآمد دارید, از کل شعبه‌ها؟
راضی هستیم. اما دقیقاً‌نمی‌توانم بگویم, متغیر است. اما مگر من چقدر می‌توانم پول خرج کنم؟ الان حدود 400 کارمند دارم که زندگی آنها از این کار تامین می‌شود.
تا حالا کارمندی را اخراج کرده‌اید؟‌
تا حالا کارمندی را در این 10سال اخراج نکرده‌ام بعضی وقت‌ها به دلیل جوانی اشتباهاتی می‌کنند اما سعی می‌کنم با صحبت مشکل را برطرف کنم.
اگر کسی از آنها بپرسد که از کارفرمای خود راضی هستند, فکر می‌کنید چه جوابی می‌دهند, اصولاً کارمندان همیشه از کارفرمایان ناراضی هستند؟‌
تا حالا نشنیده‌ام که ناراضی باشند.
از حقوقی که می‌گیرند رضایت دارند؟
فکر می‌کنم راضی باشند.
چه امکاناتی برای کارگران درنظر می‌گیرید؟‌
جای خواب, امکانات بهداشتی, لباس و برنامه غذایی متنوع.
الان کارگر ده سال پیش شما چقدر امکانات دارد؟‌
خانه, ماشین و موبایل دارند, البته با مقداری پس‌انداز.
کارمندان متاهل امکانات بیشتری دارند؟‌
بله, اگر کسی بخواهد ازدواج کند یا مشکلی داشته باشد سعی می‌کنم آن را حل کنم. البته این حرف‌ها گفتن ندارد.
اتفاقاً‌این خیلی خوب است که آدم‌ها بدانند که شما و یا امثال شما چه برخوردی با اطرافیانشان دارند. اصولاً‌ذهنیت همه منفی است و فکر می‌کنند اگر کسی در کارش پیشرفت کرده حتماً سر دیگران را کلاه گذاشته است.
شاید اینطور باشد. اما می‌ترسم تعریف از خود باشد.
چقدر وقت می‌گذارید برای رسیدگی به این مسایل و یا چه برنامه‌ریزی دارید؟‌
هر شعبه یک مدیر دارد که مسایل را به من انتقال می‌دهد.
کارگرهای شما بیشتر از شهر خودتان هستند؟‌
نه, حس ناسیونالیستی ندارم. همه ایران را دوست دارم. اما کارگران آذری کار سنگین را راحت‌تر انجام می‌دهند.
خود شما در روز چند ساعت کار می‌کنید؟‌
کمتر از 15 ساعت نیست. بعضی وقت‌ها 20 ساعت هم کار می‌کنم.
حقوقی که در نهایت برای کارگران در نظر می‌گیرید به نسبت جاهای دیگر بیشتر است؟‌
بله.
بیمه هم دارید؟‌
هر کارگری که تعهد بدهد 3 سال کارکند بیمه می‌شود. سعی می‌کنم که کارگرها را راضی نگه دارم.
از هایدابرگر بگویید.
از یک سال پیش هایدابرگر افتتاح کردم. در حال حاضر 3 شعبه در تهران داریم. ژامبون‌ها را همراه پنیر درون فر قرار می‌دهیم. نان و سس آن با ساندویچ سرد هایدا متفاوت است. در هایدابرگر 5 نوع همبرگر داریم که به‌صورت زغالی و بدون روغن درست می‌شوند که شامل (برگر زغالی, قارچ‌برگر, دوبل‌برگر, چیز‌برگر و مخصوص هایدا می‌شود و دو نوع هم سوسیس و 3 نوع هم ژامبون تنوری داریم که در تنور پخته می‌شود.
ایران هایدا چرا ادامه پیدا نکرد؟‌
قرار بود غذاهای ایرانی را در این شعبه تهیه کنیم و به مشتریان بدهیم. اما خیلی گرفتاری داشت و رسیدگی وقت خیلی زیادی می‌خواست. یک ماه پس از شروع کار ناراحتی قلبی گرفتم.
هایدا, شعبه آبمیوه و بستنی هم دارد. شعبه‌ها در کجا است؟‌
فعلاً 3 شعبه در تهران داریم. آبمیوه و بستنی دقت و توجه بیشتری از جهت بهداشتی احتیاج دارد. چون در کار تره‌بار سردخانه داریم اجناس را با قیمت و کیفیت بهتری تهیه می‌کنیم.
چند نوع آبمیوه دارید؟‌
تنوع زیادی دارد. بستنی هم یک نوع سنتی مخصوص درست کردیم که به‌صورت آزمایشی طعم آن را مردم امتحان می‌کنند. اگر مورد پسند قرار گرفت تولید آن شروع می‌‌شود. اما آبمیوه‌های ما کاملاً‌به‌صورت طبیعی تهیه می‌شود.
چرا تا به حال کسی در ایران غذاهای سنتی را به‌صورت فست‌فودها ارایه نداده است. البته نه مثل کوکوسبزی‌والویه‌های بعضی از ساندویچ‌فروشی‌ها که آدم را از غذا خوردن پشیمان می‌کند؟
کار سخت و وقت‌گیری است. ترجیح می‌دهم که در همین راستا فعالیت ‌کنم. اما عمده‌ترین دلیل عملی نشدن غذاهای ایرانی به‌صورت آماده یا فست‌فود این است که جای زیادی را احتیاج دارد و ملک خیلی گران است.
در شعبه‌های جدیدی که قصد افتتاح دارید چقدر نوآوری ایجاد می‌کنید؟
در شعبه‌های جدید همه مراحل‌ تهیه غذا در جلوی چشم مشتری است. البته طرز بسته‌بندی هم مقداری فرق می‌کند. سعی می‌کنیم که با مد روز دنیا پیش برویم.
احتمالاً اگر به خارج از ایران سفر کنید اولین جایی‌که می‌روید رستوران است؟‌
بله, همینطور است. به رستوران‌های معروف در دنیا می‌روم و روش کارشان را می‌بینم.
هایدا را تا چند شعبه گسترش می‌دهید؟‌
حدوداً‌تا 50 شعبه در سطح ایران. البته بیشتر به دنبال ایجاد کارخانه سس و نان هستم. قصد دارم انواع نان و کیک را برای همه مصارف تولید کنم.
بزرگترین راز موفقیت را چه می‌دانید؟‌
پشتکار و صداقت
درکارهایتان شریک دارید؟ خیلی از آدم‌ها از کار شراکتی ناراضی هستند.
گذشت خیلی مهم است.
برای کنترل کار از چه سیستم مدیریتی استفاده می‌کنید؟ چقدر به کار آنها اعتماد دارید؟
5 برادر دارم که سعی می‌کنم از آنها کمک بگیرم. اولین خصوصیاتی که کارکنان باید داشته‌باشند این است که سیگار نکشند. خیلی از مدیران شعبه دارای تحصیلات بالا در سطح دکترا و یا کارشناسی ارشد هستند.
شما در رشته دیگری هم به تازگی فعالیت خود را شروع کرده‌اید, در آن زمینه توضیح بدهید.
به کمک یکی از دوستانم در حال برگزاری کلاس‌های کنکور هستیم.
با چه قصدی این کار را شروع کردید؟‌
شاید خیلی‌ها به دنبال پول باشند. اما من به کار‌فرهنگی خیلی علاقه دارم و به دنبال این هستم که یک کار نو انجام دهم. از بهترین استادان استفاده کنم, کمترین سود را هم ببرم اما برای من خیلی ارزش دارد که بیشترین تعداد قبولی از این کلاس کنکور باشد. ارزش روانی این کار برای من خیلی مهم است.
اگر به شما پیشنهاد بدهند که تهیه‌کننده یک فیلم بشوید قبول می‌کنید؟ با توجه به علاقه شما در زمینه کارهای فرهنگی.
به فیلم اصلاً علاقه ندارم, ولی عاشق روزنامه خواندن هستم. قبل از خواب همیشه وقتی را برای خواندن روزنامه اختصاص می‌دهم.
کلاس کنکور شما در حال حاضر چند شعبه دارد؟‌
فعلاً‌2 شعبه. اما تا چند سال آینده در تمام مناطق ایران کلاس کنکور دایر خواهم کرد. کیفیت برگزاری آن خیلی اهمیت دارد. اگر افرادی واقعاً توانایی پرداخت هزینه کلاس را نداشته باشند مراعاتشان را می‌کنیم.
در 10 سال آینده خودتان را در کجا می‌بینید؟‌
خیلی فکرها دارم, ولی سعی می‌کنم در هر کاری که انجام می‌دهم اول باشم. اگر بتوانم, دوست دارم کارآفرینی کنم دلم می‌خواهد روزی 500 هزار کارمند داشته باشم نه اینکه از آنها سوء استفاده کنم, با هم کار کنیم و برای آنها شهرک مسکونی درست کنم. به هرحال از اینکه بتوانم به زندگی دیگران کمک کنم خیلی خوشحال می‌شوم.
پول چقدر برای شما اهمیت دارد؟‌
در مرحله سوم زندگی است. دوست داشتن و محبت بین آدم‌ها, صداقت و گذشت, قبل از پول اهمیت دارد. پول برای گردش سرمایه و ایجاد اشتغال خوب است. مگر یک آدم به تنهایی چقدر احتیاج به پول دارد؟

برگرفته از: آسیا

علیرضا اصغر پور

معرفی یکی دیگر از کار آفرینان موفق

علیرضا اسماعیل پور

آقای علیرضا اصغر پور

صنایع چوبی بهار نارنج

منبع: سایت سازمان توسعه شهرستان بابل

شرکت صنایع چوبی بهار نارنج فعّالیت خود را از تاریخ 23 بهمن ماه 1380 با هدف تولید محصولات چوبی و MDF آغاز نمود. کارخانه‌ی این شرکت در زمینی به مساحت 000/7 مترمربّع و در فضای 000/3 مترمربّع و با دارابودن نیروی انسانی  متخّصص در شهرک صنعتی بندپی شرقی احداث گردید. سالن‌های تخصّصی هریک از واحدهای تولید تحت کنترل و نظارت مهندسین مجرّب شامل: انبار موادّ اوّلیه، درودگری، پرسکاری و رنگ‌کاری می‌باشد. واحد MDF که خود به 3 بخش (برشپانل، لبه چسبان و مونتاژ اوّلیه) تقسیم می‌شود. نصب ماشین‌آلات و دستگاههای مدرن، سرآغاز فعّالیت همگام شرکت در زمینه‌ی MDF با تکنولوژی روز اروپا بود که باعث بالابردن سهم شرکت در بازارهای داخلی و خارجی و تضمین کیفیت موادّ اوّلیه‌ی آن گردید.

 این مجموعه در آبان‌ماه سال 84 موفّق به دریافت گواهینامه‌ی ISO9001 از شرکت IQM ایتالیا شد که موجب افزایش کارآیی، بهره‌وری و در نهایت ارتقاء کیفیت محصولات تولیدی قابل رقابت با محصولات بین‌المللی و رضایت بیش از پیش مشتریان تولیدات بهار نارنج گردید. علیرضا اسماعیل‌پور که در سال 1341 در محلّه‌ی بیژن‌حاجی بابل متولّد شد و مدیرعامل شرکت بهارنارنج می‌باشد، درباره‌ی انتخاب این شغل چنین می‌گوید: «در سال 1359 بعد از گرفتن دیپلم به علّت تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی ناچار به بازار روی آوردم. به دلیل علاقه به رشته‌ی الکترونیک جهت آموزش اوّلیه به صندوق کارآموزی مراجعه نمودم که با تکمیل ظرفیت در این رشته مواجه شدم که به‌ ناچار رشته‌ی چوب و نجّاری را پذیرفتم و یک دوره‌ی آموزشی سه‌ماهه را پشت‌سر گذاشتم و بعدازظهرها هم نزد استادکاری به‌ نام آقای “دایی‌پور” به‌صورت کارآموزی می‌کردم، او شرطی را برای پذیرش من گذاشته ‌بود. این‌که تمام مغازه‌اش را در مدّت یک‌هفته تمیز کنم تا بعد تصمیم بگیرد که آیا مرا پذیرا است یا خیر؟ شاید حدود دو وانت‌نیسان از مغازه‌ی او خاک ارّه و پوشال را جمع‌آوری کردم و بعد از یک هفته استاد گفت: اگر این‌کار را نمی‌کردی تو را پذیرا نبودم. بلافاصله بعد از 3 ماه آموزش با000/2 تومان سرمایه‌ی اوّلیه که از 1600 تومان فروش دوچرخه‌ام (چون رشته‌ی ورزشی‌ام دوچرخه‌سواری بود) و 400 تومان قرض از چندجا مغازه‌ای 20متری در حوالی اوقاف با ماهی 1000 تومان اجاره کردم و ابزار اوّلیه‌ی نجّاری را خریداری کردم.»

اوّلین سفارش

«اوّلین سفارش من ساخت میز سماور به قیمت 300 تومان بود که با دریافت اوّلین دستمزد بسیار خوشحال شدم.»

گسترش کار

«بعداز اینکه در سال 60 جواز رشته‌ی نجّاری را گرفتم، از همان موقع کارم را گسترش دادم و پس از 3 تا 4 سال کارم در سطح بالا توسعه یافت و به ‌ناچار مغازه‌ام را تعویض و در کمربندی غربی مغازه‌ای با مساحت 150 متری خریداری کردم. چون هدف اوّلیه‌ام بیشتر جذب نیروی کار بود و چون علاقه‌ی زیادی به این رشته داشتم از سال 71 کارم آنقدر گسترده شد که نمی‌توانستیم با آن مغازه‌ی کوچک جواب مشتریان را بدهیم. به ‌همین‌خاطر شرکت صنایع چوب مامطیر را در جادّه‌ی کیاکلا تأسیس کردم. از سال 1380 با تفکّر ایجاد فضای تولیدی مستقل و اشتغال‌زا اقدام به تأسیس شرکت بهارنارنج کردم. در سال 1381 قطعه‌زمین به مساحت 000/7 مترمربّع در شهرک صنعتی بندپی شرقی خریداری کردم و طرحی را با اشتغال 33هزار نفر ارائه دادم که در شهریور 1382 به بهره‌برداری رسیده و در گام اوّل 12 نفر مشغول به کار شدند.

در این‌سال محصولات تولیدی چوبی بهارنارنج عرضه می‌ِد. از سال 1383 با توجّه به ورود محصولات MDF به بازارهای جهانی و داخلی و همچنین استان مازندران خطّ تولید محصولاتMDF و جدیدترین و پیشرفته‌ترین ماشین‌آلات روز اروپا را در کارخانه مستقر نمودم که خود باعث افزایش نیرو به 33 و سپس به 48 نفر شده‌است.»

سطح کار

«ما روی کیفیت اهمّیت خاصّی قائل هستیم و تمام مراحل تولید ما از روی نقشه و استاندارد است. در واقع سیستم مدیریت کیفیت را استقرار دادیم و این سیستم باعث شد که مشتریان ما افزایش پیدا کردند. منتهی تولید ما جوابگوی این حجم مشتری نیست. به‌همین‌خاطر مجبور شدیم طرحهایمان را توسعه دهیم و هدفمان این است که شعبه‌هایمان را در سطح کشور افزایش دهیم. هرچند ما در مجموع شش شعبه داریم. (دوشعبه در بابل-یک شعبه ساری- یک شعبه گرگان-یک شعبه گنبد و یک شعبه بندرترکمن) امّا در برنامه‌ای که تدوین نمودیم در شهرهای تهران، اصفهان و شیراز نمایندگی‌هایمان را دایر خواهیم کرد. کاری که در بهارنارنج انجام دادیم یک تنوّعی بود در صنایع چوب بابل و حتّی مازندران.

رضایت از کار

من از شغل خودم راضی هستم. برای رشد در کارم از وام استفاده کرده‌ام. نزدیک به 700 میلیون تومان برای شرکت سرمایه‌گذاری کردم. طبق برنامه‌ریزی قسط آنها را دادم و اصلاً بی‌رویه‌ی سرمایه‌گذاری نکردم و سرمایه‌گذاری را پلّه‌پلّه انجام داده‌ام. علاقه‌ای که به این کار داشتم باعث شد که خسته نشوم. شعار اشتغالزایی داریم ولی در کل اجرا نمی‌شود. هرکاری که صنتعگران می‌کنند با پشتکار و تلاش خودشان است.

توصیه به جوانان

جوانان جنگنده نیستند. با هرکدام که صحبت می‌کنیم مأیوس هستند. درصورتی که خود من از اوّل هیچ‌چیز نداشتم، امّا دنبال کار را گرفتم و تا آخرش رفتم. البتّه با تلاش و پشتکار خودم. امّا جوانان امروز خیلی راحت زندگی می‌کنند. تا حرف بزنید می‌گویند پشتوانه نداریم، سرمایه‌ای نداریم که کاری را انجام دهیم.

خطّ مشی

شرکت بهارنارنج تولیدکننده‌ی انواع محصولات چوبی و MDF تأمین رضایت مشتریان را به‌ عنوان هدف اصلی در نظر گرفته و در راستای تحقّق این هدف استقرار مدیریت کیفیت بر مبنای استاندارد ISO9001 به مورد اجرا گذاشته و درجهت پیاده‌سازی آن موارد زیر را مدّنظر قرار داده‌است.

-  ارتقاء سطح کیفیت محصولات ارائه‌شده بر اساس الزامات مشتری

- افزایش بهره‌وری و توانمندی نیروی انسانی و ارتقاء دانش فنّی و مهارتها از طریق آموزشهای مستمر و مؤثّر

- تحویل به ‌موقع محصول

- استفاده از تکنولوژی و تجهیزات نوین در تولید

- افزایش سهم محصولات تولیدی در بازارهای داخلی

- سعی و تلاش جهت حضور مطلوب در بازارهای خرج

مدیریت و کارکنان بهارنارنج ضمن درک مفادّ خطّ‌مشی فوق، خویش را متعهّد به بهبود مستمر و اثربخش سیستم مدیریت کیفیت بر مبنای استانداردISO9001 دانسته و به‌عنوان چارچوبی مطلوب و کارآمد جهت تعیین و بازنگری اهداف کیفی سازمان معرّفی می‌نماید.