ماهرخ فلاحی

ماهرخ فلاحی

سنت خانوادگی دامپروری و علاقه به خودکفا شدن ایران، ماهرخ فلاحی، دبیر پرکار شمالی را به تاسیس موسسه دامپروری فلاحی در سال ۱۳۵۴ کشانده است. او پس از بازنشستگی هم بسیار فعال است و علاوه بر ایجاد کار برای ۳۰ تا ۴۰ نفر عضو انجمن‌های مختلف زنان و کارآفرینی است. خستگی ناپذیری، حداقل توقع، حداکثر کار، مدیریت زمان و مداراگری موفقیت ماهرخ فلاحی را رقم زده‌اند.
گفتگو

خورشید: وقتی که بچه بودید می خواستید بزرگ شدید چه کاره شوید؟
ماهرخ فلاحی: معلم.

خورشید: چه انگیزه ای باعث شد که شما بخواهید یک کارآفرین شوید؟
م.ف: پدربزرگ من درشمال گله داری می کرد. گله گوسفند. ازبچگی با این که به معلمی علاقه مند بودم، دوست داشتم من هم یک گله داشته باشم، یک گله گاو! من خیلی پرکار بودم. دبیر زبان انگلیسی و ۵ جا کار می کردم. کلاس خصوصی داشتم. هفت، هشت سال قبل از بازنشستگی یک باغچه خریدم. به دوران بازنشستگی فکر می کردم و دلم نمی خواست بیکار و افسرده بشوم. بعد همان باغچه را تبدیل به گاوداری کردم.

خورشید: زندگی شما قبل از اینکه به یک کارآفرین تبدیل شوید، چگونه بود؟
م.ف: معلم شدم. خوب بود.

خورشید: یک روز عادی برای شما چگونه سپری می شود؟
م.ف: صبح زود بیدار می شوم. ساعت ۶ برای من دیراست. ویلای من درمزرعه روی بلندی ساخته شده که ازهمان جا بتوانم همه چیز را زیر نظر داشته باشم. اول می روم قسمت شیردوشی، بعد کنترل سلامت گاوها و خوراکشان، بعد به کارگرها سرکشی می کننم. ساعت هفت ونیم صبحانه می خورم و بعداز صبحانه، کارهای اداری دامداری و تماس ها مثلاً با اداره برق یا وزارت جهاد و کشاورزی برای تهیه علوفه و ... را شروع می کنم تا موقع نهار حدود ۱:۳۰ تا ۲ بعدازظهر. گاهی نهار را که ازشب قبل آماده کرده ام مجبور می شوم ایستاده بخورم. بعد از ظهرها کارهایم را تنظیم می کنم، مطالعه و گاهی برای نشریات دام پروری ترجمه می کنم. به دلیل عضویت در نهادهای انجمن زنان کارآفرین، انجمن ملی کارآفرین، انجمن صنفی زنان مدیرکارآفرین، بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان کشور باید فعالیت های خاص خود را داشته باشم و در سمینارها شرکت کنم. البته دو دوره هم عضو شورای شهر اکبرآبادکرج بوده ام. خلاصه از ۲۴ ساعت حدوداً ۵ ساعت را استراحت دارم و بقیه را تقریباً سرپا هستم.

خورشید: چطور بین کار خانه و کار بیرون تعادل برقرار می کنید؟
م.ف: همسرم باغ داری می کند و صادرات سیب دارد. خیلی از مواقع تنها هستم. زمستان ها که همسرم فراغت بیشتری پیدا می کند بیشتر باهم هستیم. مدیریت زمان می کنم که ۱ دقیقه هم هدر نرود. آشپزخانه من به مزرعه مسلط است. وقتی درآنجا مشغول کار هستم، مزرعه و گاوداری را هم زیر چشم دارم. به قول پروین اعتصامی: " کاردانان چون روفو آموختند...پاره های وقت برهم دوختند".

خورشید: برای استراحتتان چه کار می کنید؟
م.ف: درمزرعه و میان حیوانات قدم می زنم.

خورشید: چه بخشی از کارتان بیشتر برایتان لذت بخش است؟
م.ف: شیر دوشی و زایمان گاوها.

خورشید: تا حالا شکست خورده اید؟ چه راه های خلاقانه ی را امتحان کرده اید که تضمین کننده سلامت و پیشرفت کارتان باشد؟
م.ف: بله، یک بار با سل گاوی روبرو شدم. یا اقساط وام بانکی عقب افتاد. اینها کار مرا بابحران جدی روبرو کرد ولی با پشتکار ازعهده آن برآمدم.

خورشید: چه انگیزه ای موجب شد در ایران بمانید و به کارتان ادامه دهید؟
م.ف: ایران را خیلی دوست دارم. درآمریکا، فرانسه و اسپانیا برای تحصیل بوده ام ولی دلم می خواست در ایران کارکنم. دوست دارم کشور ما وابسته نباشد. درسفری که به دانمارک داشتم دیدم که آنها چه پس مانده هایی رابرای ایران صادر می کنند. این بود که تصمیم گرفتم به تولید شیر و گوشت با روش های جدید و اصلاح نژاد دست بزنم. گاوهای ما الان با تلقیح مصنوعی و نه لقاح طبیعی، تولید مثل می کنند. ما برای اصلاح نژاد همان کارهایی را می کنیم که درمرکز تحقیقلت رویان انجام می شود. خودکفاشدن مملکت برای من یک انگیزه مهم است. البته ۳ دوره و درمیان همه مردان، من به عنوان گاودار نمونه صنعتی انتخاب شدم. در جشنواره شیخ بهایی در اصفهان سال ۱۳۸۳، مدال طلای کارآفرین نمونه را بردم.

خورشید: چه توانایی و قابلیتی در شما باعث موفقیتتان شده است؟
م.ف: خستگی ناپذیری، حداقل توقع، حداکثر کار، مدیریت زمان، وقت شناسی و البته مداراگری.

خورشید: وقتی که کارتان را تازه شروع کرده بودید، دلتان می خواست چه نصیحتی به شما می شد؟
م.ف: من و همسرم هردو مدیر مدرسه بودیم. پدر یکی ازشاگردان ما گاوداری داشت. سواد هم نداشت اما اصول فنی و اولیه کار را از او یاد گرفتم. از مرحوم پدرم هم اعتماد به نفس، پشتکار و کاردانی و توانمندی شخصیتی را آموختم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد